تنهایی یعنی؟
تنهایی گرچه سخت است اما عالمی دارد
روز مرگم هر که شیون کند از دورو برم دور کنید همه را مست وخراب از می انگور کنید مرد غسال مرا سیر شرابش بدهید مست و مست از همه جا حال خرابش بدهید بر مزارم مگذارید بیاید واعظ پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ جای تلقین به بالای سرم دف بزنید شاهدی رقص کند جمله شماکف بزنید روزمرگم وسط سینه ی من چاک زنید اندرون دل من یک قلمه تاک زنید روی قبرم بنویسید که وفاداربرفت آن جگرسوخته هم خسته از این دار برفت
بعد از مرگم بر مزارم بیا خواهد ریخت تو خواهم بود
تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم سهم كمي نيست گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها را بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست حواي من بر من مگير اين خودستاني را كه بي شك تنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست ايينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست همواره چون من نه : فقط يك لحظه خوب من بينديش لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم شايد به زخم من كه مي پوشم ز چشم شهر آن را دردستهاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
اينك به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست
تو به من خندیدی
برچسبها:
مبادا از گورستان خلوت وحشت کنی
زیرا در آنجا قلب من آرام خفته,
مبادا اشک بریزی زیرا چشمان من همراه با تو اشک
هرگاه شمعی را در حال سوختن دیدی مرا به یاد آور
هرگاه ترانه غم انگیزی شنیدی
آنرا به یاد من زمزمه کن زیرا من هر کجا که باشم به یاد
برچسبها:
برچسبها:
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت
منتظــــــــــــــــــــــــ ـــــرتـــــــــــم
برچسبها: