تنهایی یعنی؟

تنهایی گرچه سخت است اما عالمی دارد

هوا خوبه تو هم خوبی منم بهتر شدم انگار

یک صبح دیگه عاشق شو بیاد اولین دیدار

به روت باز میشه چشمایی که به یادت میبستم

چه احساسی از این بهتر تو خوابم عاشقت هستم . .

تو میچرخی به دور من کنارت شعله ور میشم

تو تکراری نمیشی من بهت وابسه تر میشم

:|

 

اما نیستی

اما نیستی

نیستی :'(

 



 

ميداني ....

 

 

" دلتنگي "

 

 

عين آتش زير خاکستر است .

گاهي فکر ميکني تمام شده

 

 

اما....

 

 

يک دفعه....

همه وجودت را آتش ميزند....


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, | 22:55 |

سکــــوت و صبـــوري ام را...


به حساب ضعف و بي کسي ام نگذار...


دلم به چيزهايي پاي بند است..


که تـــــو يادت نمي آيد......

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
دختر تنها |یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, | 13:32 |

 

دستت می سوزد با سیگار !

به خودت می آیی ،

یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ،

نه دستی که شانه هایت را بگیرد ،

نه صدای که قشنگ تر از باد باشد ...

 

 

 

 

تنهایی یعنی این ...

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
دختر تنها |یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, | 13:27 |
چه کسی برای عشقبازی ما شعر اتل متل خواند..

که پایت را به این راحتی از زندگیم ورچیدی...

 

    ******

سلام دوستای خوبم

من دخی تنها چند ماه نبودم

به علت یه سری مشکلات و مریضیم خوبین؟

شرمندم که آپدیت نکردم وبلاگمو

اما وقتی اومدم و دیدم همه به یادم بودین حالم خیلی بهتر شد

مرسی از همگی  

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
دختر تنها |یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, | 13:13 |

تـ ـ ـ ـو خیـسِ بـارانی
امّـا مـن ...
مـثـل اتـاق زیـر شیـروانی،
پُــــر از خـاطــره بـارانــم ...

 

************

لعنت به اون کسی که...
وقتی بهش محبت میکنی...
خیال میکنه بهش احتیاج داری...!!

 

*************

 

بعضي وقتا مجبوري تو فضاي بغضت بخندي . . .

دلت بگيره ولي دلگيري نکني . . .

شاکي بشي ولي شکايت نکني . . .

گريه کني اما نذاري اشکات پيدا شن . . .

خيلي چيزارو ببيني ولي نديدش بگيري . . .

خيلي حرفارو بشنوي ولي نشنيده بگيري !

خيلي ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کني . .
.

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, | 1:18 |

دلم برایت تنگ می شود
گرچه اینجا نیستی
هر جا می روم
یا هر كار می كنم
صورت تو را در خیال می بینم
و دلم برایت تنگ می شود
دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ می شود
دلم برای همه چیز نشان دادن به تو تنگ می شود
دلم برای چشم هایمان تنگ می شود كه
پنهانی به هم دل می دادند
دلم برای نوازشت تنگ می شود
دلم برای هیجانی كه با هم داشتیم تنگ می شود
دلم برای همه چیزهایی كه با هم سهیم بودیم تنگ می شود

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 17:37 |

خیلی سخته به خاطر کسی که دوسش داری

 

 

همه رو از تو زندگیت خط بزنی بعد بفهمی خودت توی

 

لیستی بودی که اون بخاطر یکی دیگه خطتت زده...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 29 دی 1391برچسب:, | 20:8 |

تنهایی یعنی

امشبم مثل شبای دیگه


رو تختت دراز بکشی


آهنگ بزاری و بازم فکر کنی


به نبودنش

به حرفایی که باهم میزدید


به اینکه با غریبه ای رفته


و مثل همیشه چشمات تقاص پس بدن... !!!

 

 

جسمم را سر ببُر

فقط!

به اפـساسم בست نزن

چوטּ !

روפـت را سر میبُرَב...

 

 

 

گاهی دلم بی هوا ، هوایت را می کند . . .


هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی !

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 29 دی 1391برچسب:, | 19:59 |

سلام دوستای خوبم شما می تونین

پیج تنهایی رو توی فیسبوک like کنین

و پست های زیبات رو اونجا ببینین

 

(دخی تنها)

 

 
 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, | 22:3 |

 

دوباره یه خلا...
 

خلا یه احساس...یه نفر...
 
یا که اصلا خلایی نیست...بی بهونه...دلم میگیره...

بدون هیچ اثری از اراده دستم میره سمته یار همیشگیم...

یاری که تا حالا تنهام نذاشته...سوخته تا بسازتم...

این دفعه ام مثل همیشه اس...

صدای خواننده متال پر میشه تو مغزم...جیغ میزنه...

داره خودشو ج...ر میده ولی من...

بی صدا پک های عمیق تری به سیگار نصفم میزنم...

و همه غمم میشه...

تموم شدن سیگارم...

+نمیدونی زیر بارون چه حالی میده

وقتی توی ((ها))کردنت

دود کردنات گم میشه...

وقتی دستتو سایبون سیگارت میکنی که نکنه خیس شه

و...خودت خیس آبییییییییییی....

من عاشق این صحنه هامممممممم...

امروزم داشتمشون...

 

 




ديگر اين اندام سوزان تو نيست كه مرا احاطه كرده...

دود سيگار است و بس...

سيگارم كه به آخر ميرسد لبم را ميسوزاند...

مانند بوسه اي كه تو هنگام خداحافظي به آن تقديم كردي!!!

 

 

 

 


هوايي سرد...يك خيابان مهجور...

پيرمردي غبار آلود و يك آتش سرخ

پيرمرد پرسيد دودي هستي جوان؟

پاسخ دادم آري!

سيگاري تعارف كرد...

نمي دانست روزي چند نخ خاطراتم را دود ميكنم ... نه سيگار!

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, | 17:23 |

روزهاست درگیرم ...اما تو باور نكن


بگذار سیگارم را بکشم ...


مانده ام کدام را راضی کنم !


دلی که می خواهد عاشـــق باشد !!


یا عقلی که می خواهد عاقـل باشد...

 

 

 

 

متنفرم از عشق هایی که

 

مثه حلقه های دود سیگار اول بزرگ میشه

 

و بعد محو...........

 

 


 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, | 17:17 |

سهراب گفتی:" زیرباران باید رفت... چشمها را باید شست... جور دیگر باید دید "

چشمها راشستم باز همان را دیدم

جز دو رنگی و دروغ

جز غم و غصه و تلخی  هیچ به چشمم نرسید.

پس چه شد آن همه توصیف قشنگت سهراب.

دورهء تلخ فریب

دورهء رنگ سیاهی ایست سهراب.

دورهء این همه نامردی هاست.

تو اگرمیدانستی! دل آسمان هم از دست بشر می گرید؟

باز سر می دادی زیر باران باید رفت؟

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |شنبه 18 آذر 1391برچسب:, | 18:17 |

هرکی اومد تو زندگیم می‌بردمش تا آسمون

امروز می‌شد رفیق راه  فردا واسم بلای جون

نمیشه قلب عاشقو به دست هرکسی سپرد

نمی دونم بد میاورد یا چوب سادگیشو خورد

هرچی که به سرم اومد تقصیر هیچ کسی نبود

هرچی که بود پای خودم تو قصه هام کسی نبود

هیچ‌کسی عاشقم نشد هیچ‌کی سراغم نیومد

جواب کار خودمه هر چی بلا سرم اومد

تقصیر هیچ‌کسی نبود هرچی که بود به پای من…»

 
 
 

سکوت اتاقم را دوست دارم

و آنرا حتی با صدای ترکیدن بغضم نخواهم شکست

بغضم را فرو خواهد خورد اما سکوت را ادامه خواهم داد

تاریکی مطلق اتاقم را با هیچ نوری از بین نخواهم برد

حتی با برق نگاهم

چشم هایم را مدت هاست به روی همه چیز بسته ام

چرا که تاریکی اتاقم کمرنگ نشود


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |شنبه 18 آذر 1391برچسب:, | 18:12 |

ماه


توی کوچه های کپک زده


چشم های خواب رفته اش را


به انزوای دلگیر رهگذری مدام


هدیه می دهد


و نگاه دلگیر تو


زمزمه خمار خیابان می شود.


آه


سيگار سيگار


زجر رفتنت را ميکشم


و پاکت پاکت


توی تنهایی خیابان پرت میشوم.


با نفس های تو


من


دود می شوم


و تو برای خودت


دود میکنی! ...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 17 آذر 1391برچسب:, | 16:27 |

در کناری از خانه ی من ٬ اتاقی است سرد و آبی


تخت و گیتار کهنه ی من ٬ عکس یک زن به دیواری

زنی زیبا روی و خندان ٬ یار من بود او دورانی


حالا من ماندم و من ٬ گیتاری و سیگار و تنهایی

عشق من رفت به تن خاک ٬ طعم شب نیست جز بیداری


ای عکس خندان بشنو از من ٬ خواهمت دید روزگاری


دیگرم نیست نای ماندن ٬ پایان آواز آغاز رفتن


چاقویی پنهان ته گنجه ٬ دست های سردم ٬ رگهای سبزم ...

 

 

 

چرا ترک کنم سیگار لعنتی را

که فریاد میزند نبودنت را؟

که در دست میگیرم بدن نرمش را جای دستهای سردت

که کام میگیرم از لبان گرمش جای لبهای سردت که حس میکنم بودنش را …

درونم که می فشارد ریه هایم را و ذره ذره می پوساند

لبهایی را که لمس می شد روزی با دستانت به این هم عادت کردم

مثل تو بیجاره دلم… با هر که لحظه ای نشست عاشقش شد

و درد دلهایش را باور کرد اما نمی دانست که این روزها دیگر وفا معنایی

ندارد

 

 

 

سيگار زیر لب....


دودی غلیظ..


ریه ام بی تقصیر است


...دارد تاوان


ندانم کاری طبقه پایینیش اش را پس میدهد...


سيگار ميکشم تا دود کنم خیال بودنش را...


تا سیاه کم دوران زجرم را....


زندگی بی رحم است....


زندگی لحظه به لحظه شده است...


زندگی شوق ندارد دیگر...


زندگی کام ...


زندگی کام به کام سيگار...

 

 

 

سیگار می کشم ،


یعنی برای دیدن خورشید روز نو


میل ام نمی کشد ...

سیگار میکشم


یعنی سکوت من از شب


تاریک تر شده ..


راه عبور من از تو


باریک تر شده ...

سیگار میکشم ،


یعنی نه عاشقم و نه تنها


اما گسسته ام ...

سیگار میکشم


یعنی هنوز حس میکنم که باز


راهیست سوی تو ...


از پشت ویرانه های تخیل ، از پشت قصه ها ...


از دوردست نگاه کودکان ، وقتی که می دوند ،


سوی شکوه و طراوت یک لحظه زندگی ...



سیگار میکشم


یعنی که در تمام غزل ها


من می نوشتمت ،


اما دگر نه من آنم ، نه تو سرود من



سیگار های من ، تنها رفیق لحظه سردی که می روی


بی تو نشسته ام ... اینجا کنار آتش سرد وجود خویش ...


آتش کشیدی و اکنون خاکسترم به جاست...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 17 آذر 1391برچسب:, | 16:17 |

باز آمدم.....

به جایی که تعلق دارم....

به یک اتاق سیاه با پر از حرف های ناگفته .....

خلوت من و سیگارم...

دوباره مینویسم از حرف هایی که واهمه دارم ...

یک دل پر از رویاهای واهی....

این بار تنها تر از همیشه ....

 

 

سيگارها معتاد انگشت هايم شده اند


و دستانم متورم از خوني که شب و روز


درمن بالا و پايين مي رود!


و نمي فهمد درد اين روح از کجاست...؟!

 

 

خیالـت راحـت باشـد , چیــزی نشـده


یک شکسـت عاطفـی سـاده ؛


دوستـش داشتـم , دوستـم داشت


دوستـش دارم , دیگـر دوستــم نـدارد


مانـــــده ام , رفتـــــه


... هستـــــم , ولــــی او نیـــست


به همیـن سادگی ...


فقــــط ...


فقـط یک نفــر ایـن حـوالی


بـدجــــوری...


سیگـــــــــاری شده....

 

 

 

 

هم بستری


مشروب


سیگار



...

گریه


دعا


خدا



لعنتی تو با چه چیزی فراموش میشوی؟!

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, | 13:43 |

آدم ها برای یکدیگر نقش سیگار را بازی میکنند

همدیگر را می کشند،

لذت می برند، دود می کنند،

تمام می کنند .......................

و بعد از اندک زمانی، سیگاری دیگر

 

 

این بار آخر بدجور دلم شکست

بد خوردم زمین

دوباره بد شدم

با همون احساسای ت...خ...م...ی

حس انفجار

حس خفگی تو گلوت

دیگه با خدا هم قهرم

از همه متنفرم

از خودم بیشتر...

 

 

 

در شهر من

 

                  باد ها هم سیگار می کشند.

 

 

 

باد ها سیگار از دستم می قاپند.

 

 

 

                                                              من ...

 

 

 

مست می کنم،سینه ام می گیرد.

 

 

 

 

                                                    من تنهام!سلاح ام را زمین گذاشته ام.

 

 

 

پرچم سفیدی برای تسلیم شدنم نیست.

 

 

 

شاید...

 

 

 

                                              من ...

 

 

 

امشب برای ...

 

 

 

       همیشه مست می کنم.

 

 

                                                     و تا ابد مرگ را دوست می دارم.

 

 

 

 

 

گفته من می کشم مـــن فقط تنها

رو لا به لای دود دود می کُنـــــــــم..

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |شنبه 6 آبان 1391برچسب:, | 12:32 |

لیـــاقــت مــی خواهــد


بـــودن در شعــر هـــای دختــریــــ کهــــ


بـــــا تمامــــ عشقــش نبـــودنـــت را اشکــــ مــی ریـــزد


تعجـــب نکــــن !!


در بی لیـــــاقتی تـــو شکـــی نیـــست


اینجـــا دلیـــل بــودنـــت میـــان بغــــض هــــایـــم


خــریتـــــ خـــودم اســـت نـــه لیـــاقــــت تــــو …

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |شنبه 6 آبان 1391برچسب:, | 12:24 |

حرف هایم...دلخوری هایم...
دلتنگــــی هایم...
و تمام اشک های مـن...
بمانـد بـرای بعد
تنها به من بگو
با او چگونه میگذرد

که با مـن نمی گذشت؟؟!

 

 

 

اون لحظه که گفتی یکی بهتر از تورو پیدا کردم،‌ یاد اون روزایی افتادم که

به صدتا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم...

 

 

بــا مـــن لــج نکــن بــغــض نــفــهــم

ایــن کــه خــودت را گــوشه ی گــلــو قــائـــــــم کــنــی

چــیزی را عـــوض نمـــیـکنــد ؛

بــالــاخره یــا اشــک میـــشوی

در چــشــمانـــم

یا عــقــده در دلـــــــم!

هــــر دو را زیـــاد دارم!!

حق انتخاب داری!!

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, | 15:58 |

کم کم دارم شاکی میشم .دوستای خوبم کجایین که همیشه واسم نظر میدادین

 


 


 
خدایـــا!

بیا قدم بزنیم...

سیـگار از من!

بــاران از تو

 
 
 
 
 
 

گاهی آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونه ش و بگه : "هی رفیق ! از چیزی ناراحتی ؟"


اونوقت آدم برگرده بگه : "آره رفیق ، از همه چی"

 

 

 

آهای شما هایی که از زندگی و زیبایی هایش دم می زنید....

چرا نمی فهمید؟!زندگی اگر زیبا بود که با گریه شروع نمی شد.

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, | 19:32 |

خميازه های کش دار ، سيگار پشت سیگار

شب گوشه ای به ناچار ، سيگار پشت سیگار

این روح خسته هر شب ، جان کندنش غريزیست

لعنت به اين خودآزار ، سيگارپشت سیگار

پای چپ جهان را ، با ارّه ای بريدن
چپ پاچه های شلوار ، سيگار پشت سیگار

در انجماد يک تخت ، این لاشه منفجر شد
پاشیده شد به دیوار ، سيگار پشت سیگار

بر سنگفرش کوچه ، خوابیده بی سرانجام
این مرده کفن خوار ، سيگار پشت سیگار

صد صندلی در این ختم ، بی سرنشین کبودند
مردی تکيده بیزار ، سيگار پشت سیگار

تصعید لاله گوش، با جيغهای رنگی
شک و شروع انکار ، سيگار پشت سیگار

مُردم از اين رهائی ، در کوچه های بن بست
انگارها نه انگار ، سيگار پشت سیگار

این پنچ پنجه امشب ، هم خوابگان خاکند
بدرود دست و گيتار ، سيگار پشت سیگار

ماسیده شد تماشا ، بر میله میله پولاد
در يک تنور نمدار ، سيگار پشت سیگار

صد لنز بی ترحم ، در چشم شهر جوشید
وین شاعران بیکار ، سيگار پشت سیگار

در لابلای هر متن ، این صحنه تا ابد هست
مردی به حال اقرار ، سيگار پشت سیگار

اسطوره های خائن ، در لابلای تاریخ
خوابند عين کفتار ، سيگار پشت سیگار

عکس تو بود و قصّه ، قاب تو بود و انکار
کوبيدمش به ديوار ، سيگار پشت سیگار

مبهوت رد ِدودم، این شکوه ها قديميست
تسليم اصل تکرار ، سيگار پشت سیگار

کانسرو شعر سیگار ، تاریخ انقضاء خورد
سه ، یک ، مُميز ِ چهار ، سيگارپشت سیگار

ته مانده های سیگار ، در استکانی از چای
هاجند و واج انگار ، سيگارپشت سیگار

خودکار من قدیمیست ، گاهی نمی نويسد
یک مارک بی خریدار، سيگار پشت سیگار

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, | 19:18 |

کامپیوترت رو روشن می کنی
چند لحظه صبر می کنی تا ویندوزش بیاد بالا !
یه قلوب از شیشه دلسترت می خوری
ویندوز میاد بالا !
باز چند ثانیه دیگه صبر می کنی تا ویندوز کامل بیاد بالا
یه قلوب دیگه از شیشه دلسترت می خوری !
کلیک می کنی رو My Computer

 

یه سیگار روشن می کنی می ری رو Drive F
یه پُک سنگین به سیگارت می زنی
می ری رو My Picture
زیر سیگاری رو می کشی جلو دستت
یه قلوب دیگه از شیشه دلسترت می خوری
با چشات دنبال یه فایل قدیمی می گردی
روش کلیک می کنی
نه ، این نبود !

 

یه پُک دیگه به سیگارت می زنی
رو یه فایل دیگه کلیک می کنی
کلی عکس باز می شه
آره، خودشه !

 

خاکستر سیگارت رو خالی میکنی تو زیر سیگاری
شروع می کنی
عکس ها رو به ترتیب از بالا دیدن
یه لبخند شیرین پهنای صورتت رو می پوشونه بدون اینکه خودت متوجه بشی
یه پُک دیگه به سیگارت می زنی

 

عکس ها شوتت کردن به چند وقت پیش
خاطرات توذهنت نقش می گیرن
دوباره خاکستر سیگارت رو خالی می کنی تو زیر سیگاری
به یه عکس می رسی
لبات بسته می شن طوری که صورتت یه شکل جدی به خودش می گیره
چند ثانیه رو عکس مکث می کنی و با دقت نیگاش می کنی
یه پُک دیگه به سیگارت می زنی
به خودت می گی این عکس یه مشکلی داره
یه پُک دیگه به سیگارت می زنی
با وسواس خاصی به عکس نیگا می کنی
نفرات توی عکس رو می شماری
نه، این عکس حتما یه مشکل خیلی بزرگی داره
صورتت رو می بری جلوی مانیتور
نمی خوای قبول کنی جای یه نفر تو زندگیت خالیه
درست همونی که تو عکس خودش رو انداخته بود تو بغلت .
. . !

 

با گرمای آتیش سیگار که داره دیگه یواش یواش پوست دستت رو می سوزونه
به خودت میای
فیلتر سیگارت رو می ندازی تو زیر سیگاری
کامپیوترت رو خاموش می کنی
خودت رو پرت می کنی رو تخت
چشات رو می بندی و آهسته زیر لب می گی :
ارزشش رو نداشت . . .

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, | 19:0 |

من مانده ام!


واقعا مانده ام..


مگر می شود؟!


دوستی که به این شدت خیانت می کند،..


شب،


با کمال خونسردی،


SMS بدهد: سلام عزیزم، خوبی؟ تو را دلتنگم،..


و من با کمال آرامش او را پاسخ دهم:اگر حالم خوب بود ، جواب تو را نمی دادم!!


و او زنگ بزند..


و من،


در تمام مدت،


سعی کنم آرامش خود را حفظ کنم،


تا فریاد نزنم:که پَست تر از تو، خود تویی!!


و همین ،


باعث شود،..


که او بیشتر احساس کند من نمی دانم!


و راحت تر،


به چاپلوسی بنشیند!

 

 

تو خواهر من بودی از عشقم بهش خبر داشتی .چطور تونستی زمانی که زنگم

میزدی دلداریم بدی بعدش با عشق من خوش بگذرونی؟

شما که این متن رو میخونین بگین من با این دوستی که مثل

خواهرم بود چه کنم؟ اسمش مهگل بود یه عوضی کامل

 


لطفاً بعد از خوندن این متن نظر بدین و کمکم کنین و بگین چه

کنم یا نظرتون رو راجبش بگین 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, | 21:0 |

 

 

از چه بنویسم ؟؟

از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

یا از دلی که سوتو کور است؟

از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟

از خاطراتی که با تو در باران خیس شد؟

یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟

از چه بنویسم ؟؟

از نامه هایی که هیچوقت بسویت نفرستادم ؟

یا از ترانه هایی که هرگز برایت نخواندم؟

از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم؟

یا از بدرودی که هرگز بر زبان نیاوردیم؟

من عاشق بیابانی هستم که هرگز قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم…

من دل بسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را رویش حک کنیم…..

من منتظر پنجرهایی هستم که عطر تو را دوباره به من نشان دهد….

 

 

هوس سیــگار کشیدن روی پشت بام
چند وقتیه به جونم افتاده
دلم می خواهد از این زمین بروم
و به آسمـون نزدیکتر شوم

راستی دودش که اذیتت نمی کند خــدا......!

 

 

سیگار که نمیکشم هوس و بوی سیگار در سرم غوغا میکند . . .

سیگار که میکشم بوی تو در سرم میپیچد . . .

آخر همه جا به تو می رسم

سیگار که نمیکشم هوس و بوی سیگار در سرم غوغا میکند . . .

سیگار که میکشم بوی تو در سرم میپیچد . . .

آخر همه جا به تو می رسم !

با اینکه میدانم دیگر هیچ گاه به تو نمیرسم . . .

!

 

 

 

با اینکه میدانم دیگر هیچ گاه به تو نمیرسم . . .

نه از تو ! نه از زمانه ! نه از زمین !

که من از دست خویش خسته ام !

از این ذهن پریشان !

از این احساس در آلود !

از این هزیانهای گاه و بی گاه !

از این سیگار !

از این روح سردر گم !

چرا بیراهه بروم . . .

 

 

من از دست خودم خسته ام . . .

 


 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 11:24 |

انگار ولگرد شده بودم…

به جستجوی نشانی ات به تمام جهان سر زدم اما نبودی…

 

به دور رفتم حتی به سرزمین خوشبختی در افسانه های پدربزرگ که حقیقت نداشت…
هیچ کس نبود…

 

انگار تو هم ولگرد شده بودی…

 

 

 


من به قلبم افتخار می کنم

با آن بازی شد ، زخمی شد ، به آن خیانت شد ، سوخت و شکست

اما به طریقی هنوز کار می کند . . .

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 11:9 |

نمی نویسم …..

چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

حرف نمی زنم ….

چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی

نگاهت نمی کنم ……

چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی

صدایت نمی زنم …..

زیرا اشک های من برای تو بی فایده است

فقط می خندم ……

چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام.

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 11:1 |

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟

خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه…

دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه…

نتونه به هیچکی اعتماد کنه…

هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه نتونه,

آخرش برسه به یه بن بست …

تک و تنها با یه دلی که هی مجبورش می کنه اونو خالی کنه …

اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه

به اون هم نمی تونه بگه…

خبری از آسمون هم ندیده

مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده…؟!

بهش محل هم نداده

تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره …

خیلی سخته ادم خودش رو به تنهایی خوش کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله…

خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!

خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هاش جدا کرده …

 

خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا …

پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه…. ؟!

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 10:57 |

ببـــیــــــن این اسمش دلــــــه !
اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی
اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــد …
میشد مغــــــــز !
دلـــــه ..
نمی فهمــــــه … !
....دلم برات تنگ شــــــده . . .

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 7 مهر 1391برچسب:, | 13:30 |

سکوتـــــــــــــ …


و دیگر هیچ نمی گویم …!


که این بزرگترین اعتراض دل من استـــــــــ ـ


به تو …


سکوت را دوستـــــــــ دارم


به خاطر ابهت بی پایانشـــــــ …..

 

 

بگذآر سُ _ ک _ و _ تـ قآنون زندگی مَن بآشد…


وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمی فَهمند….

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, | 13:10 |

همین که فهمید غم دارم آتش گرفت ...
به خودت نگیر رفیق ! سیگارم را گفتم ...

 

 


سیگار از عمرم می کاهد !
مگر تو عمر مرا می دانی که با آن محاسبه می کنی ؟ کسی نمی داند ، شاید همین فردا من نیز خاموش شوم !!!
سیگار دود می کنم تا یادم بماند من احمق بیشتر از این ریه های سوخته ام دوستت داشتم ... !


 


و اینک تنها از ابری که از سیگارم بلند می شود ، امید باران دارم ... !!!
.
.
سیگاری گوشه لبم بود و دنبال کبریت بودم ...
گفتم آقا آتیش دارید ؟
گفت تو جیبم نه ... اما تو دلم هست ...
به کارت میاد ؟

 

 

.
دستت می سوزد با سیگار !
به خودت می آیی ، یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ، نه دستی که شانه هایت را بگیرد ، نه صدای که قشنگ تر از باد باشد ...
تنهایی یعنی این ...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, | 13:4 |

عذاب وجدان نگیر من حلالت کردم

 

برو و دستاشو بگیر من حلالت کردم

 

تو خیانت کردی من حلالت کردم

 

بهش عادت کردی من حلالت کردم

 

من حلالت کردم من حلالت کردم

 

دستات تو دسته اونه

 

خدا می دونه دارم می شم دیونه

 

از دست این زمونه دلم خونه

 

قلبم شکسته خدا چرا عشقم شد از من جدا

 

دارم می میرم من بی صدا

 

عذاب وجدان نگیر من حلالت کردم

 

برو و دستاشو بگیر من حلالت کردم

 

تو خیانت کردی من حلالت کردم

 

بهش عادت کردی من حلالت کردم

 

من حلالت کردم من حلالت کردم

 

دستات تو دسته اونه

 

خدا می دونه دارم می شم دیونه

 

از دست این زمونه دلم خونه

 

قلبم شکسته خدا چرا عشقم شد از من جدا

 

دارم می میرم من بی صدا

 

عذاب وجدان نگیر من حلالت کردم

 

برو و دستاشو بگیر من حلالت کردم

 

تو خیانت کردی من حلالت کردم

 

بهش عادت کردی من حلالت کردم

 

من حلالت کردم من حلالت کردم

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, | 13:30 |

 

 

آرزوی من این است، که دو روز طولانی، در کنار تو باشم، فارغ از پشیمانی


آرزوی من این است، یا شوی فراموشم،
یا که مثل غم هر شب، گیرمت در آغوشم


آرزوی من این است، که تو مثل یک سایه، سرپناه من باشی، لحظه تر گریه


آرزوی من این است، نرم و عاشق و ساده،
همسفر شوی با من،
در سکوت یک جاده

 

 


آرزوی من این است، در شبی پر از رویا، پیش ماه و تو باشم، لحظه ای لب دریا


آرزوی من این است، از سفر نگویی تو، تو هم آرزویی کن، اوج آرزویی تو


آرزوی من این است، مثل لیلی و مجنون، پیروی کنیم ازعشق، این جنون بی قانون


آرزوی من این است، زیر سقف این دنیا، من برای تو باشم، تو برای من تنها

 


آرزوی من این است ...، آرزوی من این است...

آرزوی من این است...، آرزوی من این است...

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, | 11:25 |


 

باز تنها این شب غمگین و سرد

یادگار

زخم های خالی از هر حس و درد:

 

درد بی دردی زه یار

 

دل ندادن بغض خوردن

درد ساکت

ماندن از هر انتقام

 

می کشم سیگار

 

دردم شد زار زار

 

آی ای سیگار من ای عشق من

 

خط خاکستر نشینی

 

بر درد بی درمان من

ته نشین هر چه دردی

سیگار من

 

تو سکوتی سخت خاموش

از

نفیر هر چه هست

 

تو ندایی از درون قلب من

 

آی ای سیگار من ای عشق من

درد دیده .روزگار

افکنده در دامان خود

 

عشق را

 

زندگی را

 

فهم را

در سکوت دود خود پنهان

پنهان کرده ای

 

آی ای سیگار من ای عشق من

 

نان ندارم

 

آب نیست

..... آهسته

رفت از خلوتم

 

واژه ها را نرم نرمک یاد بردم

قهر تلخ

روزگار قلبم شکست

 

اما چه ماند:

آی ای سیگار تنها

عشق من

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, | 17:37 |

 

 

به خوابم نیا...خوابم را،رنگی میکنی و روزم را سیاه ـ

 

سفید...

 

 

مرا پناهی جز خواب نیست؛بی پناهم نکن

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |شنبه 24 تير 1391برچسب:, | 13:42 |

نیمکت عاشقی

یادت هست؟

 


کنار هم،
نگاه در نگاه و سکوت

مان چه گوش نواز بود..

 

 


بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،

 


برگهای رنگینش را به نشانه
عشق

مان بر سرمان می ریخت..

 


او نیز عاشق بودنمان را به رخ
پاییز

می کشید،

 


اما اکنون پاییز.. نبودنت را،
جداییمان را به رخ می کشد.

 

 

 

روزای سخت نبودن با تو … خلا امید

و تجربه کردم

 


داغ دلم که
بی تو

تازه می شد … هم نفسم شد سایه ی سردم

 

 

 

 

 

تورو می دیدم از اونور ابرا … که میخوای سرسری از من رد شی


آسمونو بی تو خط خطی کردم … چه جوری میتونی انقده بد شی

 

 

 

 

جدایی درد بی درمان عشق است


جدایی حرف بی پایان عشق است


جدایی قصه های تلخ دارد


جدایی ناله های سخت دارد


جدایی شاه بی پایان عشقاست


جدایی راز بی پایان عشقاست


جدایی گریه وفریاد دارد


جدایی مرگ دارد درد دارد


خدایا دور کن درد جدایی


که بی زارم دگر از آشنایی

 
 

کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میزاشت دلمون رو تنها نمیذاشت...

 

 کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیزاشت

 


 

ای کاش می شد همهچی رو از یاد برد.ای کاش می شد خاطره هامونو از یاد برد.

 


ای کاش می شد به دنیا دستور بدی چه طور بگرده


 

ای کاش می شد یاری نداشت.اسراری نداشت که نیازی به محرم داشته باشه.

ای کاش....

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |شنبه 24 تير 1391برچسب:, | 13:23 |

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را

 

دوست دارم زيرا عشق

 

دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه

 

کردم ... تنهايي را دوست

 

دارم زيرا خداوند هم تنهاست .. . تنهايي را دوست دارم

 

زيرا.... در کلبه تنهايي هايم

 

در انتظار خو اهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم

کرد

 

 

 


یه باغ سبزه سبز

 

پر از گل

 

میخوابم وسطش

 

به آسمون خیره میشم

 

 نفس عمیق می کشم

 

 چشمامو میبندم

 

خودم می مونم با خدای خودم

 

منتظر هیچ اتفاقی نیستم منتظر هیچ کس نیستم تا یک

 

ساعت اصلا تا آخر عمر

 

 کاری برای انجام دادن ندارم که الان تو فکرش باشم

 

 هیچ صدایی توی سرم نیست که منو یاده کارام و

 

گذشته و آینده بندازه

 

 باد ملایمی به صورتم میخوره

 

 

این آرزوی کوچیک یه رویاست

 

 

مکانش اشکال نداره

 

 

کاش فکرا از سرم بره بیرون

 

 

 


 

 

دختری در غروبِ رنجیدن

 

سایه های تنفسی مسموم

 

وزن دستی که مشت می کوبید

 

روی حسی همیشه نامعلوم

 

 

 

دفتر خاطرات خود را بست

 

کنج دیوار زل زدن هایش

 

حس یک حادثه تِکانش داد

 

با نفس های گاه و بی گاهش

 

 

 

باز هم گشود دفتر را

 

دفتری خط به خط پَلاسیده

 

اشکهایی که از سر حَسرت

 

روی هر سطر و واژه ماسیده

 

 

 

مُشتزن دوباره دستش را

 

مشتی از ضربه های سنگین کرد

 

قطره های تنفری مزمن

 

صحنه ی جرم را رنگین کرد

 

 

 

زخم آن روزها ورم کرده

 

چرک یک انزوای خیس آلود

 

خس خس سینه ای سپر شده را

 

زیر تقدیر لحظه ها فرسود

 

 

 

محفلِ سرد خاطرات نسوز

 

توی دست اجاق رسوایی

 

زیر خاکستر هزار احساس

 

گرم و پیدا هنوز شیدایی

 

 

 

دخترک خنده های تلخش را

 

روی گل بوته های لب آورد

 

نم نمک واژه واژه ی اسمی

 

بر تنش شعله های تب آورد

 

 

 

از میان تمام دلتنگی

 

یاد لبخندهای او افتاد

 

روح آن لحظه ها بر او تابید

 

گرمِ نجوای یک ترانه ی شاد:

 

 

 

فصل ما فصل با تو بودن ها

 

فصل تقدیر عشق های بلند

 

فصل مردی برای کل فصول

 

فصل چشم آهوان ابروکمند

 

 

 

دخترک غرق زمزمه پیچید

 

کنج آن لحظه ای که شیرین بود

 

همه اندوه او به یک طرف و

 

طرف دیگرش فقط این بود

 

 


 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, | 17:6 |

 

دلم را ...


کسی برده است


و من زنده ام


تنهائیم ...


نبض می زند هنوز

 


 

بنشین کنار من

 


بنشین که داغونم

 


اگه موندنی باشم

 


به عشق تو می مونم

 


بنشین کنار من

 


خیلی دلم تنگه

 


دارم هوای گریه


دلداریت قشنگه

 


 

 

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم

 
 

تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست . . .

 
 

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .

 
 

لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و

 
 

عریان . . .

 
 

که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد

 
 

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر

 
 

شیار . . .

 
 

لمس کن لحظه هایم را

 
 

. . .

 

تویی که نمیدانی من که هستم٬

 
 

لمس کن این با تو نبودن ها را

 
 
لمس کن . . .

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, | 19:37 |

 

من عاشق اون دیالوگیم که پدر ژپتو به پینوکیو میگه......

 

 

پینوکیو چوبی بمان....

 

آدم ها سنگی اند......!

دنیایشان قشنگ نیست.......

 

 

 

ای دلم دیدی ماتت کردو رفت.....

 

خنده ای بر خاطراتت کردو رفت.....

 

من که گفتم این بهاره افسرده ایست.....

 

من که گفتم این پرستو رفتنیست....

 

آه عجب کاری به دستم داد دل.....

هم شکستو هم شکستم داد دل......

 

 

 

 

       امروز من  دور از چشم دیگران

 

 

         می نشینم روی  پله ها، دور از هیاهو 

 

 

 

             یکی توی وجودم می گوید ، مدام می گوید ،

 

 

 

          کسی باید همین حالا به من بگوید بودنم را دوست دارد .

 

 

 


 

          فقط  بودنم را . همین و بس ...

 

 

                         کسی باید ... تو باید ...

 

 

                     نوازشم کن                

 

                  آن قدر که خوابت ببرد . که خوابم ببرد  ...   

 

.

 

میگن ؛ هر چی از دوست رسد نیکوست !

 


 

پس چرا هر چی از تو میرسه ؛

 


 

خاطره.. نگاه.. لبخند.. یاد...

 


 

ویرون کنندست !

 


داغـــــونم میکنه ...!؟

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, | 19:2 |

               

     یكي  بود  و  يكي  نه                      

 

خدا بود و هيچكي نه

 

 

 

 

قصه رو با  "غ"  بنويس

 

غصه اي كه قصه نيس

 

 

 

غصه ای از جنس باد

 

بدون   رخصت  میاد

 

 

 

 

 

یه   غصه   که  هنوزم

 

به خاطرش می سوزم

 

 

 

یه  غصه  که  همیشه

 

داغش همیشه میشه

 

 

 

شب پرواز یک عشق

 

به سوی خالق عشق

 

واسه عاشق  قشنگ نیس

 

دلش آتیش چشاش خیس

 

 

 

شبی که توی گوری

 

نمی دونم چجوری

 

بگم تو آغوشم کن

 

میگم هر چند تو دوری

 

بگم تو آرومم کن

 

میگم هر چند می دونی

 

*

 

*

 

*

 

*

 

*

 

تیر خورده بود به بختم

 

زخمش هنوز  نبستم

 

 

 

چه زخم سختي خوردم

 

شاید   منم   که  مُـردم

 

 

 

انگاری که سیاهی

 

آماده   بود   بیایی

 

 

 

داغ تو خیلی سخته

 

 بیا   دلم   شکسته

 

 

 

قول  داده  بودی باشیم

 

من و تو  نه  یه ما شیم

 

 

 

چشام داره تر میشه

 

دست نزن بد تر میشه

 

یادش بخیر رسم نبود

 

یه عشقی پر پر بشه

 

 

 

شبی که توی گوری

 

نمی دونم چجوری

 

بگم تو آغوشم کن

 

میگم هر چند تو دوری

 

بگم تو آرومم کن

 

میگم هر چند می دونی

 

*

 

*

 

*

 

قصه ما به سر رفت

كلاغه در به در رفت

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, | 20:25 |

 

تمام چیزی که باید از زندگے آموخت ،

 


تنها یــــک کلمه است

 


"مےگذرد"


ولے دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد...

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, | 21:36 |

 

مطمئن باش و برو
ضربه‌ات كاری بود
دل من سخت شكست
و چه زشت
به من و سادگی‌ام خندیدی
به من و عشقی پاك
كه پر از یاد تو بود
و خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود
تو برو، برو تا راحتتر
تكه‌های دل خود را آرام سر هم بند زنم

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 21:54 |

 

 

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد

 

 

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

 

 

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم

 

 

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

 

 

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

 

 

هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

 

 

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

 

 

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

 

 

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!

 


 

 

خوبم ، باور کنید.

 

 

اشکها را ریخته ام ، غصه ها را خورده ام

 

 

 

نبودن ها را شمرده ام

 

 

 

این روزها که می گذرد ، خالی ام

 

 

 

خالی ام از خشم , دلتنگی , نفرت

 

 

و حتی از عشق

خالی ام از احساس.

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 16:14 |

 


 

 

 دلم یه دنیا درده، مثل رفتن تو سرده، می ترسم

 

 

 

توی سرمای زمستون، مثل یه درد بی درمون، بمونم

 

 

 

همیشه حرفای تو، همیشه دردای تو

 

 

 

توی آینه ي دلم، مثل یه برگ خزونه، مثل زخم این زمونه

 

 

 

تو که رفتی نمی دونی، چه جوری آخه بدونی، تنهایی

 

 

 

داره جونمو می گیره، وقتی که نیستی و دوری، می میرم

 

 

 

تو دلم حرف دلت، تو چشام عکس چشت

 

 

 

مثل یک قصه ي خوب ، مثل آرومی دیروز

مثل یک عکس خزونه

 


 
بی تو تو این شبای بد گریم دیگه در نمیاد

حرف غم انگیز دلم جز تو کسی رو نمیخواد

از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره

دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟

از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه

وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه

میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو

میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده روحمو قلب تورو...
 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, | 21:45 |

 

 

سرنوشتم، به من ميگه، ديگه روزا ميميرن

 

 

 

دیگه هرگز، روزای من، حرفای خوب ندارن

 

 

 

رفتن تو، که دیگه واسم، اشکی نمونده

 

 

 

نمی دونم، کجا رفتی چرا رفتی

 

 

 

حالا هر وقت، یادم میاد، برام چیا میگفتی

 

 

 

دیگه اشکم، برام میگه، حرفارو خوب میدونه

 

 

 

رفتن تو که دیگه واسم، اشکی نمونده

 

 

 

نمی دونم، کجا رفتی چرا رفتی

 

 

 

توی تلخی وجودم، مثل این اشکای شورم

 

 

 

توی این وحشت تنها، میدونم فردا میمیرم

 

 

 

وقتی یاد تو نباشم، دیگه از زندگی سیرم

مثل این اشکای پیرم، میدونم فردا میمیرم

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, | 21:42 |


بیا چون نسیم در آغوشم کش
توو چشام مستی بزار
بیا و گرمای خورشید و بیار
توو دلم عشق و بکار
من اونم که از تو جون میگیرم
بی تو هیچم به خدا میمیرم
بیا و هستی ببخش زندگیمو
میدونی آرزوی دیرینمی
تو نباشی به خدا میمیرم
بیا که از تو جون میگیرم
بیا و زمستون و بهار بکن
کویر سینه رو سبزه زار بکن
بوی عشق بیار بهم مستی بده
روزای خوبم و تکرار بکن
می خوام پیشت مونم
ترانه های عاشقونه بخونم
می خوام پروانه بشم
خودم و تو آتیش چشات بسوزونم
من اونم که از تو جون میگیرم
بی تو هیچ شب به خدا میمیرم
بیا و هستی ببخش زندگیمو
میدونی آرزوی دیرینمی
تو نباشی به خدا میمیرم
بیا که از تو جون میگیرم
تو که دردمو دوایی
تو که با من آشنایی
زندگیم توی چشاته
چرا با من بی وفایی
بیا که تویی امیدم
بهتر از تو من ندیدم
هستیم و به پات میریزم
بیا و بده نصیبم
من اونم که از تو جون میگیرم
بی تو هیچ شب به خدا میمیرم
بیا و هستی ببخش زندگیمو
میدونی آرزوی دیرینمی
تو نباشی به خدا میمیرم
بیا که از تو جون میگیرم
بیا چون نسیم در آغوشم که
توو چشام مستی بذار
بیا و گرمای خورشید و بیار
توو دلم عشق و بکار
من اونم که از تو جون میگیرم
بی تو هیچ شب به خدا میمیرم
بیا و هستی ببخش زندگیمو
میدونی آرزوی دیرینمی
تو نباشی به خدا میمیرم
بیا که از تو جون میگیرم
تو نباشی به خدا میمیرم
بیا که از تو جون میگیرم
تو نباشی به خدا میمیرم
بیا که از تو جون میگیرم

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, | 21:39 |

 

آ«قطار مي‌رود

تو مي‌روي

تمام ايستگاه مي‌رود

و من چقدر ساده‌ام

كه سال‌هاي سال

در انتظار تو

كنار اين قطار رفته ايستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌هاي ايستگاه رفته

تكيه داده‌ام!آ»

 




بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه مساله هاست...






انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه

همه با هم دیگه هستن

همه خیلیا رو دارن

یکی هست که وقت گریه سر رو شونه‌هاش بزارن

ولی من از همه دنیا ترو داشتم، ترو داشتم

وقتی گریه میکردم سر رو شونت میذاشتم

همه تنهائیامون مال هم بود ، مال هم بود

هرچی باهم دیگه بودیم ، واسه من خیلی کم بود

انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه

داشتنه تو قوت پرواز

برای این بال شکسته است

بودن تو جرات لبخند

صدای این لبهای بسته‌ است

دارم از عطش میمیرم ، ابر من کجا میباری ؟

تن من خشکید و پوسید

تو به سبزه‌ها میباری

انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه






کسي ديگر نمي کوبد در اين خانه ي متروک ويران را

کسي ديگر نمي پرسد چرا تنهايه تنهايم

و من چون شمع ميسوزم و ديگر هيچ چيز از من نمي ماند

و من گريان و نالانم و من تنهاي تنهايم

درون کلبه ي خاموش خويش اما

کسي حال من غمگين نمي پرسد

و من درياي پر اشکم که توفاني به دل دارم

درون سينه ي پر جوش خويش اما

کسي حال من تنها نمي پرسد

و من چون تک درخت زرد پائيزم

که هر دم با نسيمي مي شود برگي جدا از او

و ديگر هيچ چيز از من نمي ماند






سرد است

يا تو گم شده اي

لابه لاي آدم هاي عجول و بخار کلمات

يا من هنوز آدم نشده ام

به هر حال

به دليلي عجيب

صندلي رو به رويم خالي ست !





تو رفتی!!!

هیچ از خودت پرسیدی عاقبت این دل عاشق چه میشود؟؟؟

هیچ از خودت سوال کردی به کدامین گناه مرا تنها گذاشتی؟؟؟

کاش لحظه رفتن اندکی تامل می کردی و به گذشته می اندیشیدی به گذشته ای نچندان دور به روز اول آشنایی به قسم هایی که برای هم خوردیم و به قول هایی که به هم دادیم...

تو رفتی!!!

کاش هنگام رفتن تمام مهر و محبتی را که این دل ساده نسبت به تو کسب کرده بود با خود میبردی...

کاش میدانستم صدای چه چه گنجشک ها روزی به پایان میرسد و من تنها می مانم...

تو رفتی!!!

چگونه دلت آمد از دل ساده و قلب مهربانم بگذری قلبی که به عشق تو می تپید و تو آن را تنها گذاشتی...

بعد از تو نه بهار رنگ سبزی برایم دارد نه تابستان برایم معنایی...

تو رفتی!!!

آری تو رفتی و مرا در یخبندان بی کسی ها تنها گذاشتی امیدوارم تنها بمانی نا بدانی با قلب عاشقم چه کردی

کاش تنها بمانی.....!

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, | 16:40 |

باز هم من

 

 

باز هم من

 

غريبه اي تنها

 

تکه تکه هاي وجودم را بر دوش ميکشم

 

ميروم

 

به کجا؟!!

 

با تاروپودي خسته و سوخته

 

به کدامين سرزمين مي توان کوچ کرد

 

در کدامين وادي شانه هاي خسته و لرزانم تاب مياورد

 

کي ناي مردن بيابم؟!!

 

دلم سخت گرفته است

 

از من

 

از تو

 

از شب گريه ها

 

از من

 

از من

 

از من ...

 

از من نيز ميگذرد

 

اشک ميريزم

 

بي صدا

 

دلم براي رفتن پر ميکشد

 

دلم پر ميکشد

 

خسته ام

 

خسته ام

 

اغلب زندگيم را مي بازم

 

ساده

 

ارزان

بدون حريف 

 

خواستم تا بار ديگر داستاني بنويسم

 

قلم نعره کشيد ... کاغذ پاره شد ... افکارم در هم گرديدند ...

 

همه از من تقاضاي سکوت کردند .

 

ولی قلم  من ميدانست که بايد شرح دردها و

 

 غمها را بصورت کلمات نقاشي کند .

 

کاغذ مي دانست که

 

 در زير سطور غم و اندوه محو مي شود .

 

و  افکارم ميدانستند که از درهمي

 

 همانند زنجيري سر در گم مي شوند .

 

و من خاموش سکوت را برگزيدم .

 

اما ....

 

چشمانم سکوت مرا با اشک معاوضه کردند .

 

و قطره هاي اشک و اندوه دل

 

مثل باران بهار

ارمغان کوير گونه ها شدند .


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, | 18:41 |

خدا جوووووون...

 

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری

خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی

اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟

خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟

من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن

من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟

خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته

زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره

اون می خواد که من نباشم، باشه ،اشکالی نداره

خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه ی یه ساعت

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, | 18:37 |

 

بتراش ای سنگ تراش...


 

بتراش ای سنگ تراش

سنگی از معدن درد بهر مزارم بتراش

روی سنگ قبر من

عكسی از چهره ی زیبای نگارم بتراش

بنویس ای سنگ تراش عاقبت شدم فداش

بنویس تا بدونه عمرمو دادم براش

رو نوشته هایی سنگ قبر من

تو با خون جگرم رنگی بزن

در كنار دل زخم خورده ی من

جلوه ای از یك دل سنگی بكش

سنگ تراش پایین این دل بنویس

عاشق زاری رو كشته با جفاش

بس كه روزو شب می جنگید با دلم

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, | 18:31 |

چـــــــــی بـــــنــــــویـــــــسم؟؟؟

 

دیگه میخوام بمیرم 

مث یه سپیدی گچ 

زیر خاکستر و دوده

 مث شعری که یه شاعر

اونو تا نصفه سروده

 دیگه می خوام بمیرم 

مث برگی روی یک درخت خشکیده که داره قطع میشه

یا نجس !! مثل مگس

که نیمه جون چسبیده پاهاش به شیشه

دیگه میخوام بمیرم

مث یه تیکه ی استخون ماهی

لای دندونای یک گربه لوس پشمالو

مث فرمون

زیر دستای یه راننده  مست و خواب الو

دیگه میخوام بمیرم

بسه هر چی توی مه مثل چراغای ماشین باریا هی نفس زدم

بسه هر چی مث ماهی

واسه به دریا رسیدن هر چی موجه پس زدم

دیگه می خوام بمیرم

بمیرم تا خاک بشم لای آجر نماهای آپارتمون

بمیرم تا لااقل 

بوی تنم پاش برسه به آسمون

دیگه میخوام بمیرم

نه ...

دیگه مُردم

مث جدول زیر پای بچه های بازیگوش

مث تارو پودی که بوی عرق گرفته لای یه روپوش

دیگه مُردم !

...

...

آره مُردم

دیگه هرچی چوبه تو زندگی خوردم

 دیگه مُردم

دیگه .   .   .   مُردم...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها |یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, | 18:5 |